عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار آلود
نگهم پیشتر ز من می تاخت
بر لبانم سلام گرمی بود
گفته اند شعر فروغ صدای زن محصور در طول اعصار است ؛ اما این چیزی است که حتی خود فروغ هم اعتباری برای ان قائل نبود ،شعر او همانقدر که بیان کننده درد زن در عصر خودش هست ، بیان کننده دردهای یک مرد نیز می تواند باشد " اگر شعر من یک مقدار حالت زنانه دارد ، خب این خیلی طبیعی است که به علت زن بودنم است . من خوشبختانه یک زنم ؛ اما اگر پای سنجش ارزش های هنری پیش بیاید فکر می کنم دیگر جنسیت نمی تواند مطرح باشد ."
دردی که در شعر فروغ موج می زند ، زخم دهان گشوده انسان روشنفکر عصر اوست ، انسانی که بعد از انقلاب صنعتی ، در چهار راه زوال ارزشها ایسنتاده است و عقوبت دشوار را چندان تاب آورده که آن کلام مقدس از خاطرش گریخته است و فروغ اگر شعر می گوید ایستادگی در برابر این زوال است و پایداری در برابر زوال بزرگتر یعنی مرگ.
عافبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار آلود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ
شهر من گور آرزویم بود
*AboutUs*>